حرف های دلنشین من و تو

حرف های دلنشین من و تو

زن ديروقت به خونه رسيد آهسته كليد رو انداخت و درو باز كرد و يكسر به

اتاق خواب سر زد

ناگهان بجاي يك جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب ديد

بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جايي كه ميخوردند ان دو را با چوب

گلف زد و خونين و مالي كرد.

بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابي بخورد

با كمال تعجب شوهرش را ديد كه در اشپزخانه نشسته است.

شوهرش گفت سلام عزيزم!

پدر و مادرت سر شب از شهرشون به ديدن ما اومده بودند چون خسته بودند

بهشان اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت كنند.راستي بهشون سلام كردي؟؟؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, ] [ 17:6 ] [ مرتضاااااااا ]

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم که مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گیرد. چهار چيز است که قابل بازيابي نيست سنگ پس از پرتاب شدن، سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپري شدن.